دقیقه های خیالی | ||
[ دوشنبه 95/3/24 ] [ 1:21 صبح ] [ من و دوستم ]
[ نظرات () ]
غنیمت یک فرصت مغتنمی است تا رمانی در فضای متفاوت بخوانید. این بار جدا شدن دو عشق، طور دیگری رقم می خورد. اصلا در این کتاب می شود معنای کوه کندن فرهاد را درک کرد. تا عاشق چه کسی باشی و خودت صاحب چه روح و روانی باشی؟ برای بعضی، شیرین تنها در یک مونث رقم می خورد، یا ناموسی ست که غیرت را در فرد به جایی می رساند که هر چه شیرین و فرهاد است، فدایش می شوند. کتاب ، داستان جوانی است که مقابل دیدگانش به ناموسش حمله می کنند. او می ماند و تعدادی از دوستانش که برای نجات او همه ی هستی شان را می گذارند. بعد از چند سال که ظاهرا همه چیز تمام شده، دوباره به ناموس دیگری حمله می شود. این بار در جنگ خلیج فارس . باز داستان یک جنگ است و اتفاقات وحشتناکی که رسانه ها، تنها قسمتی از ان را که خودشان صلاح میدانند، نشان بدهند. و هزاران لحظه ی دردناک در سایه ی آن دیده نمی شود. هر چند در سراسر دنیا ،تحلیل های زیاد،چه درست و چه نادرست بیان شود. در ایران هم که نزدیک ترین کشور به جنگ است.این گفتگو ها جریان دارد. بین نسل قدیم و نسل جدید کشورمان ، نسل قدیمی که با چشم باز همه ی حقایق را دیده و تجربه کرده است، و نسل جدیدی که محکم مقابل چشمانش را گرفته اند تا نه درست ببیند ، نه درست بشنود ودر نتیجه درست حرکت نکند. پروانه و پیمان دانشجو و نماینده ی نسل امروز هستند. پروانه حقیقت بین است و پیمان واقع بین وپدرشان که نماینده ی نسل قبل است. پروانه و پیمان در تشخیص حق و باطل با هم اختلاف دارند. در این میان پیدا شدن دریا ، خواهر پیمان و پروانه، درمیانه جنگ امریکا و عراق، باعث می شود که پیمان با امریکاییها رو در رو شود و .... بهرحال این رمان دخترانه، پسرانه را به دوستان توصیه می کنیم .
[ دوشنبه 95/3/24 ] [ 1:15 صبح ] [ من و دوستم ]
[ نظرات () ]
زیاد شنیده بودم که در بعضی زندگی ها چنان گره می افتد که تا آخر عمر، با دست که هیچ! با دندان هم باز نمی شود. رمان "حال سگ"، دقیقا از این دست رمان هایی است که سراسرش روایت سردرگمی آدم ها در دنیاست. سختی و رنج شخصیت اول داستان، فراطاقت است و تمامی ندارد. تا جایی که او را در ورطه هلاک کردن خودش می اندازد. در این رمان یک شخصیت مثبت و خوب به زحمت پیدا می شود و پس از خواندنش دچار خستگی روحی خاصی می شوی . اما بعد... پیام اصلی داستان: هر که از خدا روی گرداند، زندگی اش در سختی می افتد." وَ مَن اَعرَض عَن ذِکری فَاِنَّ لَهُ مَعیشتاً ضَنکا" و واقعا هم همینطور است. "حال سگ" حال انسان هایی است که در تمام زوایای زندگی شان همه کس را راه می دهند. همه چیز را تدبیر می کنند. اما تنها کسی که نمی بینند و نمی خواهندش "خدا" است و خوب سختی هم محصول خواستن و نخواستن انسان است و البته بی خدا، این رنج ها تو را تا ناکجا آباد می برد و نابود می کند. پیام های فرعی داستان مثل نتیجه دوستِ بد، جز خواری و زاری نیست. گول پسرها را نخورید، آن قدر نامردند که تو را بی پناه رها می کنند و می روند. دنیا ، دنیاست، چه در آلمان کنار مامی و شوشویش زندگی کنی، چه در ایران، اگر اهل ایمان نباشی همیشه حالت خراب است و زندگی ات گره دار. گاهی نعمت و موقعیت خوبی داری، اما قدرش را نمی دانی. وقتی دوزاریت می افتد که دیر شده و ... شخصیت اول داستان، دختری به نام "جلاله" است که برادرش "ایوب"، پسری به نام "بیژن" را می کشد. جلاله مجبور می شود با "بهمن" برادر بیژن ازدواج کند تا جلوی به دارآویخته شدن ایوب را بگیرد. جلاله، بهمن را دوست ندارد و بهمن عاشق جلاله است. جلاله دختری معمولی است با هیچ ایده ای و هیچ برتری خاصی الّا زیبایی صورت. همین هیچ بودن او باعث می شود که نتواند زندگی اجباری اش را خوب اداره کند و بهمن با اصرار مادر و خواهرش می رود سراغ دختری دیگر و جلاله از ایران فرار می کند و اسیر مردی دیو صفت می شود. این رمان ها فقط جهت پر کردن فرصت ها خوبند و چندان بار فکری و معنوی ندارند.به هر حال، واقعا حالِ غیرخدایی بدی در کل رمان جریان دارد. [ چهارشنبه 95/3/12 ] [ 7:11 صبح ] [ من و دوستم ]
[ نظرات () ]
شب خیلی خوب است. شب ها همه خوبند چون خاصیت پوشانندگی دارند. تمام آنچه که خورشید قادر است با پشتوانه نورش به رسوایی بکشد. شب می تواند با خاصیت ذاتی اش در خود فرو ببرد و تو تنها تاریکی مطلق را ببینی. البته که ممکن است کسی بعدها آن چه که در شب پنهان شده بود را با قلمش هوار بکشد و نمایان سازد. و شب ممکن دانسته یا ندانسته می خواسته چه را فریاد بزند؟ امکان داشتن بودها و نبودها. بودهای بد و هرزه ای که باید با چشم ندید و تنها با قلمِ مظلوم می شود مقابل چشمها تماشایی اش کرد. شهسواری از نوشتن این رمان چه هدفی داشته است. می خواهد لذت های لجن را عادی سازی کند. یا غیر عرف ها را لذیذ جلوه دهد ؟ از هر جهت که نگاه کنی ظلم بزرگی است. ولی یک چیز را خوب به تصویر می کشد. دریوزگی تمام آن هایی که خودشان را "هرز" داده اند و مثل یک کهنه پارچه خاک گیری، بی مقدارند و در به در. فرقی هم نمی کند مرد و زنش. همه سرگردانند، منفعلند، بی پناهند. هر چند که در ظاهر مست و سرخوشند. شب ممکن، همان بوفِ کورِ پوچِ صادق هدایت است که کتاب هایش تو را سرگردان و افسرده می کند و به قول بچه های دبیرستانی می مانی که با این زندگی ات چه کنی. خودکشی بهترین کار است! هرچند که ادبیاتش و قدرت قلمش تو را پای کتاب بنشاند، محتوایش تو را به آخر خط می رساند و این همان "هیچ و پوچ" است. داستان سه فصل دارد. شب شروع، شب واقعه، شب کوچک. شب شروع یک خیال و پردازشی است برای کسی که از حال امروز و الان خسته است. اصلا خیلی تنهاست و فکرش چیزی متفاوت می خواهد . پس میرود دنبالش و چون می تواند، به آن می پردازد.دختری پولدار و بیعار همراه مردی بی هدف، دنبال لذتی چند ساعته میروند و در نهایت به جدایی بعد از لذت می رسند. شب واقعه و شب کوچک می خواهد به تحلیل آن دو شب گذشته و اتفاقات بعد از آن دو شب بپردازد. نویسنده، اول کتاب شعر حافظ را می نویسد که: فریب جهان قصه ی روشن است ببین تا چه زاید، شب آبستن است و فریب خوردن انسان ها (از هر دو جنس) در مقابل لذت دنیا را به تصویر می کشد. مردمانی از هر وادی و طیف که درون و فکرشان به خاطر مبهوت شدن در برابر لذت، خالی است. داستان این رمان به گونه ای است که هم خسته ات می کند و هم سر خورده و سر آخر تو می مانی و دنیایی که تو را در خود فرو می برد. هرچند که انسان ها خودشان چاقو به دست دیگران می دهند تا ذبحشان کنند وتو بسیار در اطرافت می بینی، سرهای آذین بسته شده با موهای شینیون که جدا شده است. این همه گردن های بریده شده که صورت های عروسکی شان چشم نواز است. این همه غیرت و حیای مُثله شده نتیجه قصه های پر فریب دنیاست که زایش دورشدن از تمدن خود و پیوستن به تمدن غربِ بی خداست. اما نویسنده "شب ممکن" فهمیده یا نفهمیده هم به میخ زده و هم به نعل . خواننده باید عاقل باشد.
[ شنبه 95/3/8 ] [ 11:22 عصر ] [ من و دوستم ]
[ نظرات () ]
|
||
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |