سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دقیقه های خیالی
 
قالب وبلاگ
لینک های مفید


                                            بوسه فرشته ها


سیر داستان:زندگی دختری که بین خیر وشر بزرگ می شود.بین خاله ومعلمی که یکی از ضرر است ویکی منفعت وسرآخر نتیجه ای که دختر می گیرد و سرانجام خاله ومعلم را به تصویر می کشد.

پیام داستان:روال خلقت آزادی ست و اختیار.وسرانجام هر کس بسته به خودش است

شخصیت اصلی:دختری که آزاد است ودارد هم خوبی ها را می بیند بدیها را هم می بیند وانتخابش با خودش است که چگونه زندگی اش را جلو ببرد.

شخصیت دوم:معلم است که نماد خوبیهاست اما انتقال مثبت ها اصلا اهل زور وباید دنیا نیست.روشش آرامش و پیوستگی است در انتقال خوبی ها.و پایه ی کارش هم بر مبنای

محبت و ادب است.یعنی هم حرمت فرد را نگه می دارد و هم او را از محبتش سیراب می کند.والبته حق را هم منتقل می کند.هرچند که در زندگی اش سختی های زیادی می بیند.

شخصیت سوم:خاله است که دلش رهایی می خواهد وهمین کار را هم می کند.هرچند که خودش را اسیر هوس هاوغرب زدگی می کند.یک مقلد است که همه چیز را نمی

خواهد وهمه چیز می خواهد.هرچه خدا می خواهد نمی خواهد و هرچه ئنفس وشیطان می خواهد می خواهد.اهل هرکاری هست هرچند که خداهم حاضر نیست او را محروم کند

اما او رویگردان است.

تبصره:یک داستان واقعی که نویسنده قدرت قلمش را بکار نبرده و تنها یک راوی بوده.در نتیجه داستان ضعیفی نوشته شده است که جای کار بسیاری دارد.ولی تاثیر گذاری خوبی

روی خواننده دارد وخوب هم نشان می دهد که این گونه نیست که معلم که فرد مثبتی است زندگی اش بی مشکل باشد.قائده ی لقد خلقنا الانسان فی کبد کاکلا اینجا نمایش

داده می شود.

و ئی گر محبت خدا به بندگانش که نمود خوبی دارد که خدا حتی بنده ی عاصی اش را هم ئوست دارد و برایش راه باز می کند.هرچند که او رویگردان باشد

و دیگر اینکه روال تغییر و تحول یک نوجوان را هم خوب به تصویر می کشد.جوانی که از کودکی خوب ها وبد ها را می بیند.عملکرد ها وکلام ها را می بیند.همه را هم او می بیند هم

دیگران.و او با اختیار خودش انتخاب می کند.آزادانه انتخاب می کند مسیرش را.در حالی که همه چیز در مقابلش است از ثروت و مکنت و قدرت و زیبایی و حق حق حق و او آنی را

انتخاب می کند که با روحش نزدیک است.و البته سختی هایی که پای این حق تحمل می کند را هم خوب می گوید.هرچند که یکی دوجای کتاب با تاریخ باید تطبیق بیشتری داده

شود و رفع شود.


                                                 

 


[ یکشنبه 95/1/15 ] [ 10:38 عصر ] [ من و دوستم ] [ نظرات () ]

                                             پنجره چوبی               

#قسمت7 داستان دنباله دار پنجره چوبی

#بخش1

- پسرخالمه .

دیگر کاری از آب نباتها برنمی آمد، چون روشنک دوستانش را دیده بود و هیچ چیز را بر بازی با آنها ترجیح نمی داد. تا همین جا هم غنیمت بود. فهمیده بودم نامش مهدی است و خواهرزاده خانم سرهنگ است! دلیل بودنش در این جا و بقیه? چیزها را باید از خاتم سرهنگ می فهمیدم و آن هم راه داشت. راه آن را هم خوب بلد بودم. تحریک حس کنجکاوی مادرم!

- به داخل خانه برگشتم و به مادرم گفتم:

-مامان، سرهنگ مهمون داره؟

- نمیدونم؟ چطور؟

- یه پسره است که چند روزه تو خونه شون رفت و آمد داره! تو ندیدیش ؟

- نه! باز تو خونه? مردم رو دید زدی؟ چی کار به مردم داری؟

این حرف زبانش بود، اما حرف دلش چیز دیگری بود. حالا باید منتظر می ماندم تا گزارش کامل منزل جناب سرهنگ به گوشم برسد. ساعتی بعد مادرم با دست پرآمد. حرفهایی در چنته داشت که خانم سرهنگ قسمش داده بود به کسی نگوید، ولی خب من که «کسی» نبودم!

... همه? سیر تا پیاز قضیه را برایم فاش کرد. این که مهدی خواهرزاده خانم سرهنگ است را خودم می دانستم، اما این که از دست ساواک فراری است و توی دانشگاه اعلامیه پخش کرده و نمی تواند خانه خودشان بماند و تا چند روز دیگر که شوهر خاله اش در سفر است، میتواند پیش خاله اش بماند و بعد که جناب سرهنگ آمد، چون دل خوشی از مهدی و پدرش ندارد، مهدی هم باید جای دیگری را برای ماندن پیدا کند و... حرف هایی بود که مادرم بازگو کرد.

پس مبارز بود! به قیافه اش می خورد. خیال این غریبه تازه وارد، دست از

#صفح?11


[ یکشنبه 95/1/15 ] [ 10:35 عصر ] [ من و دوستم ] [ نظرات () ]

 

 

خواب های شیرین و راست،گاهی می شوند نمایه ای برای شروع فصل زیبا در زندگی.می گویند:رویایی که در نیمه سوم خواب یعنی چیزی نزدیک سحر بینی صادقانه است.یعنی راست است و واقع می شود.این رویای نیمه شب،از همان دست است که فقط گاه گاهی برای خیلی خواص رخ می دهد که نوش جانشان.

به قول عربها:هنیئا لک

داستان ریحانه ی شیعه و هاشم سنی است.دختر و پسری که از کودکی باهم بزرگ می شوندیکی پدری حمامی دارد و پسر پدری طلافروش.

زمان بینشان فاصله می اندازد و حالا هردو جوان شده اند.یکی پر حیا و خواستنی دیگری خوش قد و قامت و زیبا.طوری که قنواء دختر حاکم خواهان به دست آوردن او می شود و چه تلاش هایی هم که نمی کند.هاشم خواهان ریحانه است و می افتد به رسیدن و فهمیدن.

و ریحانه که دلش پیش هاشم است اما اهل ارتباط نیست.دعا می کند که زندگی اش کنار ریل هاشم قرار بگیرد.

داستان این رمان هم پر اتفاق است،هم پر مطلب.چه می شود که هاشم سنی سراغ اهل شیعه می رود .حاکم چرا شیعیان را شکنجه می کند؟شیعیان چه برنامه ای برای رهایی دارند؟شیعیان و اهل تسنن با هم چگونه اند و سر آخر...

عشق ریحانه و هاشم هم اگرچه اصل داستان است اما اگر هاشم دنبال حق نمی رفت ،اگر که نمی خواست خوشبختی را در آغوش بگیرد و اگر ریحانه مثل قنواء تن به هرزگی ولذت می داد شاید هیچ وقت این کتاب نوشته نمی شد.داستان ها از استثناها متولد می شود.

شاید یکی از رمان هایی ست که هرکس خوانده مجذوبش شده و به دیگران به عنوان اولین رمان معرفی می کند.


[ پنج شنبه 95/1/12 ] [ 10:34 صبح ] [ من و دوستم ] [ نظرات () ]

 

                                               پنجره چوبی

#قسمت6 داستان دنباله دار پنجره چوبی

#بخش1

علامت سؤال توی ذهنم هر لحظه بزرگ تر می شد. دلم میخواست درباره اش پرس و جو کنم، اما نمیدانستم چگونه. در همین فکر و خیال ها بودم که روشنک، دخترکوچک سرهنگ به کوچه آمد. نباید درنگ می کردم؛ یک مشت آب نبات از شکلات خوری اتاق پذیرای برداشته و با عجله به طرف کوچه رفته، مادرم از سر و صدای پایین آمدن من سراسیمه از اتاق بیرون آمد و با تعجب گفت: - وا... تویی گلی! این چه جور پایین اومد نه؟ قلبم ریخت! چه

خبرته؟

- چیزی نیست ! با عجله خودم را انداختم توی کوچه و روشنک را گوشه ای کشیدم. دخترک هاج و واج مانده بود. دستم را توی جیبام بردم و یک آب نبات  درآوردم. * طرفش گرفتم و گفتم:

- می خوری؟ با ناباوری دستش را به طرف آب نبات دراز کرد و گفت: - ترشه ؟

- نه ! ولی خوش مزه است! بیا روی پله بشینیم تا باز هم بهت بدم. دنبالم آمد. آب نبات دوم را هم به او دادم و پرسیدم:

– مهمون دارین ؟

ـ نه !

- پس اون آقاهه کی بود که اومد خونه تون؟

- مهدی رو می گی؟

- نمیدانستم، اما گفتم : آره،  فامیلتونه؟

#صفح?10


[ پنج شنبه 95/1/12 ] [ 10:31 صبح ] [ من و دوستم ] [ نظرات () ]

                                             


[ سه شنبه 95/1/10 ] [ 11:13 صبح ] [ من و دوستم ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 78054